(2774)فهمهای کهنه کوتاه نظر |
|
صد خیال بد در آرد در فکر |
(2775)بر سماع راست هر کس چیز نیست |
|
لقمه هر مرغکی انجیر نیست |
(2776)خاصه مرغی، مردهای، پوسیدهای |
|
پُر خیالی، اعمیای، بیدیدهای |
(2777)نقش ماهی را چه دریا و چه خاک |
|
رنگ هندو را چه صابون و چه زاک |
فکر: جمع فکرت بمعنى اندیشه و تفکر.
سماع: یعنی شنیدن، دراین جا شنیدن حق مراد است.
سماع: سماع، نزد صوفیان، مباح است براى سالکى که از حق و بحق شنود بدین معنى که وسایط را از میان بر گرفته و بر حق نظر گمارده باشد تا سماعش از رنج وقت و تحمل وارد آسایش دهد و از غلبهى حال آرامش بخشد و در معانى غیبى را بر روى دلش بگشاید نه چنان که سخن مسموع را بر احوال فرومایهى نفسانى تنزیل کند و در هوى فرو تر رود و بپاى شیب خذلان افتد، ابو بکر شبلى گفته است که ظاهر سماع، فتنه و باطن آن عبرت است پس کسى که اهل اشارت است و عبرت تواند گرفت آن، بر وى مباح است و اگر جز این باشد خویش را در فتنه مىافکند و در بلا و قطعیت را بر خود مىگشاید، محمد غزالى که دربارهى سماع آزاد منشانه فتوى داده، حلیت آن را مشروط به پنج ادب یا شرط کرده است (زمان و مکان و اخوان، مراعات حاضران، کسر شهوت، حضور قلب، تواجد بشرط، موافقت حاضران.) مولانا فرموده است: «اول اهلیت سماع حاصل کن، آن گاه سماع کن که من دى شکر را در بینى کردم، بینى من شکر را نشنید، مستعد آن نبود.»[1]. بنا بر این، بیت مورد بحث بمنزلهى مثال است یعنى همه کس شایستهى آن نیست که اسرار معرفت را بر گوش وى فرو ریزند همچنان که هر سالکى را اجازهى سماع نیست و هر مرغى انجیر نتواند خورد. سپس مىگوید که این ظاهر پرستان گذشته از آن که مستعد معرفت نیستند از نعمت حیات راستین هم بهره ندارند، مردهاند زیرا حس ندارند و چنان مردهاى نیستند که تغذیه را شایند بلکه گندا و پوسیدهاند که تنها ممکن است به اجزاى خاک بدل شوند، این چنین مردمى فاقد حس ترقى و صعود حقیقى هستند و تصویر و نقشى را مانند که نقاش بر پردهى نقاشى مىنگارد که نه حس دارد و نه حرکت و نه شعور بحال خود.[2]
راست: درست و مطابق واقع،
زاک: جسمى معدنى و بلورى شکل که چون آب بدان رسد سیاه شود، زاج.
( 2774) زیرا فهمهاى کهنه و نظرهاى کوتاه صد فکر بد در اذهان تولید مىکند.( 2775) همه کس براى شنیدن مطالب عالیه مهیا و مستعد نیست و هر مرغکى انجیر خوار نخواهد بود. ( 2776) مخصوصاً مرغ کور و بىچشم مرده و پوسیده که هر دم یک خیال واهى بنظرش مىرسد.( 2777) براى نقش ماهى آب و خاک فرقى ندارد و براى شستن رنگ هندو چه صابون بکار برى و چه زاج استعمال کنى بهر حال رنگ زایل نمىشود.
مولانا میگوید: اگر بخواهم این سخن را شرح دهم، فهمهای کهنه و کوتهبین اهل ظاهر آن را در نمییابند و در افکار خود، آن را خیالاندیشی و گمراهی تلقّی میکنند، زیرا هرکس نمیتواند حقیقت را بشنود! انجیر را به مرغی میدهند که نوکش خمیده است. به این ذهنهای پوسیده که سرشار از خیالات واهیاند و چشم حقیقتبین ندارند، چیزی از اسرار حق نباید گفت. اینها مانند تصویر ماهیاند و شنا نمیتوانند بکنند. هندو سیاه است؛ نه با صابون سفید میشود و نه با زاج (مواد پاک کننده یا رنگ زدا).
او می گوید: هر کسى مستعد شنیدن حقیقت نیست، حرف حق تلخ است از آن جهت که مخالف میل و هواى نفسانى است و کسى تحمل حق مىکند که از هوى و آرزو رسته باشد، این چنین کسان در میان مردم کمتر وجود دارند، هیچ کسى نیست که میل و هواى نفس از او گسسته شود هر چند که ببالاترین مدارج کمال انسانى رسیده باشد، آدمى حق را وقتى تحمل مىکند که بر خلاف میل او گفته نشود، در غیر این صورت هیچ کسى براى شنیدن حق آمادگى ندارد چنان که هر مرغى انجیر نتواند خورد زیرا مطابق مثل معروف:
مرغى که انجیر مىخورد نوکش کژ است. تفسیر دیگر کلام مولانا این است که بگوییم: عامیان بویژه آن گاه که دین و کیش را از روى جهل و تعصب فرا مىگیرند، امور محال و نامعقول را خوش تر و زودتر مىپذیرند تا حرفى را که مطابق عقل است، اینان براى دفاع از محالات تا پاى جان ایستادهاند و خون مخالفان خویش را بر طمع ثواب و اجر اخروى، درنده خویانه مىریزند و عِرض و آبروى آنها را مىبرند و هرگز حاضر نمىشوند که سخن صواب و موافق منطق را بشنوند، و قرنها برین خوى زشت و مرگ انگیز رفتهاند و باز هم مىروند، حقائق علم و حس را انکار مىکنند و محالى را که از اهل ظاهر و فریب کاران مىشنوند بجان و دل مىپذیرند.
پس کلام پاک در دلهاى کور مىنپاید مىرود تا اصل نور
و آن فسون دیو در دلهاى کژ مىرود چون کفش کژ در پاى کژ
مثنوى، ج 2، ب 316، 317
[1] - مناقب افلاکى، طبع انقره، ص 282
[2] - براى نظر صوفیه دربارهى سماع، رجوع شود به: اللمع، ص 272- 271، شرح تعرف، ج 4، ص 202- 195، کشف المحجوب هجویرى، ص 538- 534، احیاء العلوم، ج 2، ص 302- 298.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |